کلمه جو
صفحه اصلی

حربا


مترادف حربا : آفتاب پرست، حرذون، سوسمار

فارسی به انگلیسی

chameleon

مترادف و متضاد

آفتابپرست، حرذون، سوسمار


فرهنگ فارسی

( اسم ) آفتاب پرست

لغت نامه دهخدا

حربا. [ ح ِ ] ( ع اِ ) حرباء. حربایه. سمندر. آفتاب گردک. آفتاب پرست. جحل. خامالاون. ابوقلمون. ابوحذر. بوقلمون. آفتاب گردش. اسدالارض. پژمره. مارپلاس. خور. انگلیون. روزگردک. ( مهذب الاسماء ). جمل الیهود. ( حیاةالحیوان ). ابن الفلات. حنفاء. کربسه آفتاب پرست. ( منتهی الارب ). کرباسو. ابوحجادب. ( المرصع ). ابوالزندیق. ابوالشقیق. ابوقادم. ( المرصع ) ( حیاةالحیوان ). ابوقرة. ( المرصع ). ابن نجدة. ( المرصع ).وزغ بزرگ. نوعی سوسمار. ج ، حرابی. ( ربنجنی ). حربائة، حربای ماده و آنرا ( یعنی ماده را ) ام حبین نیز نامند. در بعض لغت نامه ها آمده است که جنسی از کرباسک است. و حرباء جنسی از کرباسوی بزرگ باشد که روی فرا آفتاب کند، و چنانکه گردد او نیز میگردد. ( السامی فی الاسامی ). حسین خلف تبریزی گوید: بلغت سریانی نوعی از سوسمار باشد و آنرا بفارسی آفتاب پرست گویند، گوشت وی زهر قاتل است ، اگر کسی بخورد فی الحال بمیرد. خون او را بر موضع موی زیادتی که از چشم کنده باشند ضماد کنند دیگر برنیاید. و صاحب اختیارات گوید: خامالاون خوانند و در پارسی آفتاب پرست گویند و کرباسو نیز خوانند. و خون وی بر جای موی که در چشم باشد و بکنند چون طلا کنند دیگر نروید. گوشت وی سم قاتل بود مانند وزغه و بیضه وی نیز سم قاتل بود که در حال بکشد و مهلت ندهد و مداواپذیر نبود و معالجه کسی که گوشت وی خورده باشد مانند معالجه کسی کنند که ذراریح خورده باشدو در صفت ذراریح گفته شود و اما معالجه کسی که بیضه وی خورده باشد، باید که در حال سرگین باز در شراب بدو بدهند و قی پاک کنند و بدن را به روغن گاو بمالند و سر وی به نمک تکمید کنند و انجیر خشک و مسکه و جنطیانا بدهند تا بخورد، سود دهد - انتهی. حکیم مؤمن آرد: حربا را بفارسی آفتاب پرست گویند، و او حیوانی است شبیه به موش و دنبالش بلند و موی او افشان و نظر او همیشه به آفتاب. در چهارم گرم و خشک و از جمله ٔسموم ، و خون او مانع روئیدن موی که کنده باشند و رافع آثار جلد، و طلای آب مطبوخ او، رنگ بدن را تا چند روز سبز میدارد، و گوشت او مورث سل و دق است ، و یک درهم او کشنده. ( تحفه حکیم مؤمن ). داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: دویبة کالجراد، ذات قوائم اربع. تتلون بلون ما تتمشی علیه و تنفخ کثیراً. و لها انیاب حادة. و هی مولعة بالنظر الی الشمس ، تدور معها، فاذا صارت فوق رأسها تحیرت و ضربت بلسانها حتی یعود الظل. و هی حارة یابسة فی الرابعة، دمها یمنع نبات الشعر طلاءً اثرالقلع. و طبیخها یصبغ الالوان الی الخضرة و لو فی غیرالحمام ، و بیضها من الذخائر. لحمها یورث السل و الدق و فیها اعمال سیماویة فی الارمدة - انتهی.

حربا. [ ح ِ ] (ع اِ) حرباء. حربایه . سمندر. آفتاب گردک . آفتاب پرست . جحل . خامالاون . ابوقلمون . ابوحذر. بوقلمون . آفتاب گردش . اسدالارض . پژمره . مارپلاس . خور. انگلیون . روزگردک . (مهذب الاسماء). جمل الیهود. (حیاةالحیوان ). ابن الفلات . حنفاء. کربسه ٔ آفتاب پرست . (منتهی الارب ). کرباسو. ابوحجادب . (المرصع). ابوالزندیق . ابوالشقیق . ابوقادم . (المرصع) (حیاةالحیوان ). ابوقرة. (المرصع). ابن نجدة. (المرصع).وزغ بزرگ . نوعی سوسمار. ج ، حرابی . (ربنجنی ). حربائة، حربای ماده و آنرا (یعنی ماده را) ام حبین نیز نامند. در بعض لغت نامه ها آمده است که جنسی از کرباسک است . و حرباء جنسی از کرباسوی بزرگ باشد که روی فرا آفتاب کند، و چنانکه گردد او نیز میگردد. (السامی فی الاسامی ). حسین خلف تبریزی گوید: بلغت سریانی نوعی از سوسمار باشد و آنرا بفارسی آفتاب پرست گویند، گوشت وی زهر قاتل است ، اگر کسی بخورد فی الحال بمیرد. خون او را بر موضع موی زیادتی که از چشم کنده باشند ضماد کنند دیگر برنیاید. و صاحب اختیارات گوید: خامالاون خوانند و در پارسی آفتاب پرست گویند و کرباسو نیز خوانند. و خون وی بر جای موی که در چشم باشد و بکنند چون طلا کنند دیگر نروید. گوشت وی سم قاتل بود مانند وزغه و بیضه ٔ وی نیز سم قاتل بود که در حال بکشد و مهلت ندهد و مداواپذیر نبود و معالجه ٔ کسی که گوشت وی خورده باشد مانند معالجه ٔ کسی کنند که ذراریح خورده باشدو در صفت ذراریح گفته شود و اما معالجه ٔ کسی که بیضه ٔ وی خورده باشد، باید که در حال سرگین باز در شراب بدو بدهند و قی پاک کنند و بدن را به روغن گاو بمالند و سر وی به نمک تکمید کنند و انجیر خشک و مسکه و جنطیانا بدهند تا بخورد، سود دهد - انتهی . حکیم مؤمن آرد: حربا را بفارسی آفتاب پرست گویند، و او حیوانی است شبیه به موش و دنبالش بلند و موی او افشان و نظر او همیشه به آفتاب . در چهارم گرم و خشک و از جمله ٔسموم ، و خون او مانع روئیدن موی که کنده باشند و رافع آثار جلد، و طلای آب مطبوخ او، رنگ بدن را تا چند روز سبز میدارد، و گوشت او مورث سل و دق است ، و یک درهم او کشنده . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: دویبة کالجراد، ذات قوائم اربع. تتلون بلون ما تتمشی علیه و تنفخ کثیراً. و لها انیاب حادة. و هی مولعة بالنظر الی الشمس ، تدور معها، فاذا صارت فوق رأسها تحیرت و ضربت بلسانها حتی یعود الظل . و هی حارة یابسة فی الرابعة، دمها یمنع نبات الشعر طلاءً اثرالقلع. و طبیخها یصبغ الالوان الی الخضرة و لو فی غیرالحمام ، و بیضها من الذخائر. لحمها یورث السل و الدق و فیها اعمال سیماویة فی الارمدة - انتهی .
و در بعضی کتب آمده است : حرباء جانوری است که همیشه رو به آفتاب میدارد و متلون میشود به انواع الوان در شعاع آفتاب :
با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ
اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند.

منوچهری .


ز شوق طلعت و حرص لقای تو هستم
به روز چون حربا و به شب چو نیلوفر.

مسعودسعد.


از پی طعمه ٔ شامی شده ام چون خفاش
وز پی دیدن خورشید شدم چون حربا.

مسعودسعد.


مشنو از شب پره حکایت خور
گرد حربا برآ و نیلوفر.

سنائی .


خاک در تو قبله ٔ آمال و اندر او
خلقی نهاده روی چو حربا در آفتاب .

خاقانی .


بهر آذین عروس خاطرش
چرخ اطلس را به حربائی فرست .

خاقانی .


به سام ابرص و حربا و خنفسا و جُعَل
به جیفه گاه و به ناووس و مستراح و خلاب .

خاقانی .


شب سردشان دیده نابرده خواب
چو حربا تأمل کنان آفتاب .

(بوستان ).


- امثال :
اجود من عین الحرباء .
احزم من الحرباء .
فلان یتلون تلون الحرباء ؛ بر یک حال نماند.
رجوع به حیاةالحیوان دمیری و عجائب المخلوقات قزوینی شود.

فرهنگ عمید

= آفتاب پرست

آفتاب‌پرست#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

حِربا (Chamaeleon)
(یا: چلپاسه) صورت فلکی کم فروغ ناحیۀ قطبی جنوب آسمان، و نشان دهندۀ چلپاسه یا نوعی سوسمار.

جدول کلمات

جانوری شبیه چلپاسه

پیشنهاد کاربران

اسم یک نوع آفتاب پرست هست اگه دقت کرده باشید توی انیمیشن شب نقاب ها هم گرگ تبدیل به حربا میشد

حربا در عربی به معنای آفتاب پرست . درستش میشه الحربا.
ولی ما تو فارسی میگیم حربا


کلمات دیگر: