کلمه جو
صفحه اصلی

چوب کاری


مترادف چوب کاری : شرمنده کردن، شرمسار کردن، مورد لطف و عنایت بسیار قراردادن، باچوب زدن، کتک زدن

فارسی به انگلیسی

dressing-down, whipping, joinery, [rare.] beating

dressing-down, whipping


مترادف و متضاد

scolding (اسم)
سرزنش، چوبکاری

فرهنگ فارسی

کسی راباچوب کتک دن، کنایه ازسرزنش وشرمساری
عمل چوبکاری کردن
کسی را با چوب زدن . سیاست و تنبیه بواسطه چرب زدن . زدن با چوب . یا کنایه از سخت گفتن و نکوهیدن .

لغت نامه دهخدا

چوبکاری. ( حامص مرکب ) کسی را با چوب زدن. ( فرهنگ نظام ). سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن. ( ناظم الاطباء ). زدن با چوب. ( یادداشت مؤلف ). عمل چوبکاری کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از سخت گفتن و نکوهیدن :
کی ز صندل به شود درد سرم
ناصحا این چوبکاری واگذار.
صائب ( از آنندراج ).
بچوب رمزی از صنعت نگاری
زبان صنعتش در چوبکاری.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| بمجاز،کسی را شرمنده کردن. فلان تعریف احسان مرا کرد گفتم مرا چوبکاری میکنی. ( فرهنگ نظام ). شرمسار کردن با انعام و اکرام. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. کسی را با چوب زدن، کتک زدن کسی با چوب.
۲. [عامیانه، مجاز] شرمسار ساختن با محبت بیش از حد.
۳. شغل چوب کار، نجاری.

دانشنامه عمومی

چوب تراشی یا درودگری یا معرقکاری یا منبتکاری اسم های دیگر کار با چوب است در فرایند ساخت، چندتکه چوبی و چسپاندن یا پیچ کردن برای سیستم یک پدیده کارآمد وسیله راحتی انسان باشد، یا با اسکنه یا مغار عمل تراشیدن با استفاده از چوب را انجام داد.
بطور تاریخی، چوب تراشان بر چوب های بومی مناطق خود اتکا داشته اند، تا آنکه ترابری و تجارت، چوب های بیگانه را برای پیشه وران فراهم آورد. چوب ها را می توان در سه نوع اصلی دسته بندی کرد: چوب سخت جنگلی که از درختان پهن برگ بدست می آیند، چوب نرم پرورشی که از مخروطیان غیر وحشی بدست می آیند، و فرآورده های چوبی که ساختهٔ انسان مثل تختهٔ چندلا و ام دی اف غیره. معمولاً فراوریهای چوبی مثل میزها و صندلی ها را معمولاً با استفاده از کندهٔ سخت می سازند. سازندگان کابینت یا لوازم نصب کردنی از تخته چندلا و دیگر محصولات چوبی مصنوعی یا چوبی طبیعی ساختهٔ انسان استفاده می کنند.در فارسی معین کلمه کار با چوب را جایگزین، کلمه چوب کاری متوان کرد. زیرا این کلمه می تواند مفهوم تمسخر کردن را به مخاطب برساند.


کلمات دیگر: