مترادف درگذشت : رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات
درگذشت
مترادف درگذشت : رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
موة
مترادف و متضاد
رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات
فوت، مردگی، مرگ، درگذشت، فنا، اجل، خاموش سازی یافوت، خواب مرگ
در گذشت
فرهنگ فارسی
درگذشتن، مرگ، مردن، وفات
درگذشتن موت مرگ مردن
( مصدر ) فوت وفات .
درگذشتن موت مرگ مردن
( مصدر ) فوت وفات .
فرهنگ معین
(دَ. گُ ذَ ) (مص مر. ) مرگ ، وفات .
لغت نامه دهخدا
درگذشت. [ دَ گ ُذَ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درگذشتن. فوت. وفات. موت. مرگ. مردن : درگذشت وی به رمضان سال فلان بود. بمناسبت درگذشت فلان مجلس یادبودی در فلان جا منعقد است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به درگذشتن شود.
فرهنگ عمید
۱. درگذشتن.
۲. [مجاز] مرگ، مردن، وفات.
۲. [مجاز] مرگ، مردن، وفات.
پیشنهاد کاربران
هوالعلیم
درگذشت : از در گذشت ، از درب آسمان گذشت ، گذر کردن از در گاه زندگی دنیوی به حیات اُخروی. ؛ وفات یافتن ؛ ارتحال ؛
درگذشت : از در گذشت ، از درب آسمان گذشت ، گذر کردن از در گاه زندگی دنیوی به حیات اُخروی. ؛ وفات یافتن ؛ ارتحال ؛
متضاد درآمد، مشابه در رفت، گذر کرد،
از دنیا رفتن
passing
در گذشت، فوت، وفات، مرده
در گذشت، فوت، وفات، مرده
کسانی که از دنیا رفته اند
گذشتگان
گذشتگان
ارتحال
وفات
از دنیا رفت
روحش شاد
روحش شاد
درگذشت=
فوت کرد
وفات
از دنیا رفت
فوت کرد
وفات
از دنیا رفت
مردن، مرگ، فوت، وفات، از دنیا رفتن
کلمات دیگر: