کلمه جو
صفحه اصلی

خبرگزار


مترادف خبرگزار : گزارشگر، خبرنگار، مخبر، اطلاع رسان، منهی

فارسی به انگلیسی

news-agent


مترادف و متضاد

گزارشگر، خبرنگار، مخبر


اطلاع‌رسان


منهی


۱. گزارشگر، خبرنگار، مخبر
۲. اطلاعرسان
۳. منهی


فرهنگ فارسی

آنکه خبری رابکسی برساند، جمع آوری خبرهای روز
آنکه اطلاعات لازم را برای روزنامه می برد .

لغت نامه دهخدا

خبرگزار. [ خ َ ب َ گ ُ ] ( نف مرکب ) آنکه اطلاعات لازم را برای روزنامه می برد یا می نویسد یا تلگراف می کند. ( یادادشت بخط مؤلف ). آنکه برای مؤسسات پخش خبر کسب خبر می کند و آنرا بدست آن مؤسسه می سپارد، مخبر || مُنهی :
از من خدایگان همه شرق و غرب را
درساعت این خبر بگزار ای خبرگزار.
منوچهری.
|| راوی.

فرهنگ عمید

۱. کسی که خبرهای روز را برای روزنامه یا مؤسسه های خبری جمع آوری می کند.
۲. (صفت ) [قدیمی] رسانندۀ خبر.


کلمات دیگر: