مترادف چله نشین : گوشه گیر، معتکف، معتزل، منزوی، ریاضت کش، چله دار
چله نشین
مترادف چله نشین : گوشه گیر، معتکف، معتزل، منزوی، ریاضت کش، چله دار
فارسی به انگلیسی
recluse
مترادف و متضاد
گوشهگیر، معتکف، معتزل، منزوی
ریاضتکش
چلهدار
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کسی که در چله خانه نشیند و ریاضت کند. ۲ - گوشه گیر منزوی معتکف. ۳ - ( اصطلاح لوطیان ) آلت تناسل مرد نره .
لغت نامه دهخدا
چله نشین. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) چلّه نشیننده. کسی که در چله خانه می نشیند و روزه داشته ریاضت می کشد. ( ناظم الاطباء ). آن کس که چهل روز به ریاضت و عبادت نشیند. مرتاضی که چهل روز ترک حیوانی کند. معتکف چله. آنکه در گوشه خلوت به شرایط و آداب چله نشستن عمل کند.آن کس که در کار چله داشتن و چله نشستن است. مرتاض یا زاهد یا درویش چله گیر. || به معنی مطلق گوشه گیر و منزوی و معتکف. هرکس که در محلی گوشه گیرد و اعتکاف گزیند :
چون دل من به دوستی چله نشین دیر شد
طاعت و زاهدی خود زیر ستانه یافتم.
چون دل من به دوستی چله نشین دیر شد
طاعت و زاهدی خود زیر ستانه یافتم.
عطار.
|| به اصطلاح لوطیان ، آلت تناسل. ( آنندراج ). به اصطلاح لوطیان ،نره. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
ویژگی کسی که در گوشه ای بنشیند و مشغول عبادت و ریاضت چهل روزه شود.
کلمات دیگر: