کلمه جو
صفحه اصلی

مدارک


مترادف مدارک : اسناد، سندها، مدرک ها، گواهی نامه ها، دیپلم ها

برابر پارسی : بنچاک ها، کارمایه ها، گواهینامه ها، کارنامه ها، استوارنامه ها

فارسی به انگلیسی

documents, evidences


credential, paper

مترادف و متضاد

اسناد، سندها، مدرک‌ها


گواهی‌نامه‌ها، دیپلم‌ها


۱. اسناد، سندها، مدرکها
۲. گواهینامهها، دیپلمها


فرهنگ فارسی

جمع مدرک
( اسم ) جمع مدرک : ۱- حواس پنجگانه . ۲ - سندها : مدارک تحصیلی .

فرهنگ معین

(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مدرک .

لغت نامه دهخدا

مدارک. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مدرک. رجوع به مَدَرک شود. || اسناد و اوراق رسمی یا معتبر. اسناد و اوراقی که در ادارات یا محاکم مورد لزوم و قبول باشد: مدارک ثبت نام ، مدارک تحصیلی ، مدارک ازدواج. || حواس پنجگانه. ( فرهنگ فارسی معین ). || مآخذ. ( یادداشت مؤلف ). منابع.
- مدارک الشرع ؛ مواضع طلب ادراک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مَدرک#NAME?


= مَدرک

فرهنگ فارسی ساره

دست کها


جدول کلمات

اسناد

پیشنهاد کاربران

اسناد، سندها، مدرک ها، گواهی نامه ها، دیپلم ها

تجارت بین الملل


کلمات دیگر: