کلمه جو
صفحه اصلی

خرده گیری


مترادف خرده گیری : عیب جویی، عیب گیری، اعتراض، انتقاد، ایراد ، مذمت، نقادی، نقد، نکته گیری، نکته سنجی، نکته بینی

متضاد خرده گیری : تحسین، تعریف، تمجید

فارسی به انگلیسی

animadversion, cavil, criticism, reflection, reproof, reproval


animadversion, cavil, criticism, reflection, reproof, reproval, cavilling

cavilling


مترادف و متضاد

عیب‌جویی، عیب‌گیری، ≠ تحسین، تعریف، تمجید


اعتراض، انتقاد، ایراد


cavil (اسم)
عیب جویی، خرده گیری

فرهنگ فارسی

عمل خرده گیر عیب جویی ایراد گیری نکته گیری انتقاد .

لغت نامه دهخدا

خرده گیری. [ خ ُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) اعتراض. ( یادداشت بخط مؤلف ). || نقد. انتقاد. ( یادداشت بخط مؤلف ). عمل خرده گیر.

فرهنگ عمید

عیب جویی، انتقاد.

جدول کلمات

ایراد


کلمات دیگر: