کلمه جو
صفحه اصلی

مقصرین

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مقصر در حالت نصبی و جری ( درفارسی مراعات این قاعده نکنند )

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُقَصِّرِینَ: کوتاه کنندگان - آنان که عمل تقصیر را انجام می دهند ( یکی از اعمال حج که کوتاه کردن ناخن بعد از سعی صفا و مروه می باشد و با این عمل از احرام خارج می شوند)
ریشه کلمه:
قصر (۱۱ بار)

به چند معنی آمده: 1- کوتاهی و ضد درازی. فعل آن از ضَرَبَ یَضْرِبُ و به وزن (فَلْس و عِنَب) آمده چنانکه در اقرب الموارد است در مفردات و مصباح فقط «وزن عِنَب» گفته شده و از باب تفعیل نیز آید مثل . در حالیکه سر خویش تراشیده و موی خود را کوتاه کرده‏اید، تقصیر آن است که شخص در آخر عمل حج یا عمره مقداری از موی سر یا صورت خویش را بزند و یا مقداری از ناخنش را، به قول طبرسی از آیه به دست می‏آید که شخص میان حلق و تقصیر مخیر است. * . قصر صلوة عبارت از دو رکعت خواندن نمازهای چهار رکعتی است. و در آن سه استعمال هست: قصر صلوة، تقصیر صلوة، اقصار صلوة و هر سه به یک معنی است در مصباح گفته: لغت عالی قصرالصلوة است که در قرآن آمده است. ناگفته نماند: ظهور آیه در صلوة خوف است به قرینه «اِنْ خِفْتُمْ...» علی هذا آیه از قصر صلوة در سفر امن ساکت است در جوامع الجامع فرموده قصر بنص قرآن فقط در صلوة خوف است که فرموده «اِنْ خِفْتُمْ اَنْ یَفْتِنَکُمْ...» و در حال امن بنص رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» ثابت است ابوحنیفه آن را واجب می‏داند مذهب اهل بیت علیهم السلام نیز همین است ولی در نظر شافعی تخییر است. به نظر می‏آید: که قصر صلوة ابتدا در صلوة خوف مشروع گشته، سپس به وسیله روایات در مطلق نمازهای سفر ولو در حال امن باشد لازم آمده است. * . اقصار به معنی امساک و دست کشیدن از کار است که یک نوع کوتاهی است «اَقْصَرَ مِنَ الْاَمْرِ: اِنْتَهی وَاَمْسَکَ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَیْهِ» یعنی برادرانشان در گمراهی یاریشان می‏کنند و از یاری کوتاهی نمی‏کنند و دست بر نمی‏دارند. * . «قاصِرتُ الطَّرْفِ» به معنی زنانی است که نگاهشان را از دیگران کوتاه کرده‏اند و به دیگران نگاه نمی‏کنند و مهر نمی‏ورزند و نگاه و علاقه شان منحصر به شوهران خویش است در اقرب الموارد گفته: «اِمرَءَةُ قاصِرَةُ الطَّرْفِ» یعنی زنی که جز به شوهر خویش نگاه نمی‏کند رجوع شود به «طرف» بر وزن عقل. 2- قَصَرَ به معنی حَبَسَ، فعل آن از نَصَرَ یَنْصُرُ آید «قَصَرَ الشَّیْ‏ءَ قَصْراً: حَبَسَهُ» . زنان سیمین تن که در خیمه هستند شاید مقصورات به معنی محبوسات باشد یعنی زنانی که مصون‏اند و در خانه‏های خویش‏اند و مبتذل و هر جائی نیستند و شاید به معنی مستورات باشد یعنی از نامحرمان پوشیده‏اند که قصر به معنی ستر نیز آمده است احتمال قوی آن است که به معنی مخصوصات و منحصرات باشد یعنی زنانی که فقط به شوهر خویش مخصوص‏اند مثل . جنّ و انسی به آنها دست نزده است. 3- قصر به معنی خانه و عمارت، . چه بسا چاه معطّل که آب بر ندارد و چه بسیار خانه مرتفع یا گچکاری شده که اهلش هلاک شده‏اند. طبرسی فرموده: قصر خانه‏ایست دارای حصار که درآن مقصور و محبوس است. در قاموس و اقرب گفته: قصر به معنی منزل و هر اطاقی است که از سنگ بنا شده باشد در اقرب عمارت رفیع نیز گفته است. قول طبرسی اصح و با معنای اصلی منطبق است. جمع قصر قصور است مثل . در هموارهای زمین قصرها می‏سازید و از کوهها خانه‏ها می‏تراشید. * . از جمله معانی قصر که در قاموس و اقرب آمده درخت ضخیم است راغب قصر را در آیه به قولی ریشه درختان و مفرد آن را قصره می‏گوید، طبرسی از سعید بن جبیر ریشه درختان بزرگ نقل می‏کند و خود آن را معنی معروف می‏داند یعنی آتش جهنّم شراره‏هائی به بزرگی قصر یا مثل درختان بزرگ می‏اندازد گوئی شترهای زرداند.

پیشنهاد کاربران

تقصیرکنندگان، تبهکاران، کوتاه کنندگان ناخن یا موی سر پس از احرام عمره و حج.


کلمات دیگر: