مترادف درگوشی : پچ پچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا
درگوشی
مترادف درگوشی : پچ پچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
پچپچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا
فرهنگ فارسی
پچ پچ کردن زیر گوشی .
لغت نامه دهخدا
درگوشی. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به درگوش. بیخ گوشی. زیرگوشی. || سخنی که آهسته و به نرمی ، نزدیک گوش کسی گفته شود. پیچ پیچ. پچ پچ.
- درگوشی گفتن ؛ نجوی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- درگوشی گفتن ؛ نجوی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
گویش مازنی
/dar gooshi/ آهسته صحبت کردن
آهسته صحبت کردن
پیشنهاد کاربران
پچ پچه، پچپچه
کلمات دیگر: