مترادف حدت : برندگی، تیزی، هوشمندی، تشدد، تندی، شدت، شور، هیجان، تغیر، خشم، غضب، عصبانیت
برابر پارسی : تندی، تیزی، خشم | ( حدّت ) تندی
actueness , force, vehemence
dead, extreme, extremeness, extremity, ferocity, mordancy, oomph, severeness, stringency, tyranny, violence
برندگی، تیزی
تیزی، هوشمندی
تشدد، تندی، شدت
شور، هیجان
تغیر، خشم، غضب، عصبانیت
۱. برندگی، تیزی
۲. تیزی، هوشمندی
۳. تشدد، تندی، شدت
۴. شور، هیجان
۵. تغیر، خشم، غضب، عصبانیت
حدت . [ ح ِدْ دَ ] (ع اِمص ) تیزی . (دهار). تندی . (آنندراج ). سعرة. خشم . غضب . قوت غضب : از حدت وسورت پادشاهان بر حذر باید بودن . (گلستان ). از سر حدت مزاج و خشونت طبع بر لجاج اصرار مینمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 36). رجوع به حدة شود. || تیزی هرچیزی . برائی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). تیزی آهن و جز آن . تیزی شمشیر. (تاج المصادر بیهقی ). || سبکی مردم از غضب . || سختی . شدت . سورت . || حدت دم . حدت مرض . || زیر در موسیقی ، مقابل بم . (از خلاصة الافکار).
حدت . [ ح ِدْ دَ ] (ع مص ) تیزی کردن و تندی نمودن . تیزی کردن . (دهار). تیزی کردن برکسی . (تاج المصادر بیهقی ). || تیز شدن . (زوزنی ). || تیز شدن شمشیر. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به حده شود.