شنی
فارسی به انگلیسی
sandy, sand-like
gravelly, sandy
فارسی به عربی
حصوة , رملی
فرهنگ فارسی
نفرت شده و حقیر شده و دشمن داشته و مکروه .
مربوط به شن
لغت نامه دهخدا
شنی. [ ش َ ] ( اِ ) گیاهی باشد که از پوست آن ریسمان سازند. || سینی ، و آن خوانی باشد که ازطلا و نقره و مس و امثال آن سازند. ( برهان ) ( آنندراج ). نشت. خوان روئین بود بمعنی سینی. ( صحاح الفرس ).
شنی. [ ش َ نی ی ] ( ع ص ) نفرت شده و حقیرشده و دشمن داشته و مکروه. ( ناظم الاطباء ).
شنی. [ ش َن ْ نی ] ( ص نسبی ) منسوب است به شن که بطنی است از بنی عبدالقیس. ( از انساب سمعانی ).
شنی. [ ش َن ْ نی ] ( اِخ ) حفص بن عمربن مرة شنی. صحابی است. || عقبةبن خالد شنی. محدث است. || عمربن ولید شنی. محدث است. || صلت بن حبیب تابعی شنی. محدث است. ( منتهی الارب ).
شنی. [ ش ِن ْ نا ] ( اِخ ) موضعی است به اهواز. ( منتهی الارب ).
شنی. [ ش َ نی ی ] ( ع ص ) نفرت شده و حقیرشده و دشمن داشته و مکروه. ( ناظم الاطباء ).
شنی. [ ش َن ْ نی ] ( ص نسبی ) منسوب است به شن که بطنی است از بنی عبدالقیس. ( از انساب سمعانی ).
شنی. [ ش َن ْ نی ] ( اِخ ) حفص بن عمربن مرة شنی. صحابی است. || عقبةبن خالد شنی. محدث است. || عمربن ولید شنی. محدث است. || صلت بن حبیب تابعی شنی. محدث است. ( منتهی الارب ).
شنی. [ ش ِن ْ نا ] ( اِخ ) موضعی است به اهواز. ( منتهی الارب ).
شنی . [ ش َ ] (اِ) گیاهی باشد که از پوست آن ریسمان سازند. || سینی ، و آن خوانی باشد که ازطلا و نقره و مس و امثال آن سازند. (برهان ) (آنندراج ). نشت . خوان روئین بود بمعنی سینی . (صحاح الفرس ).
شنی . [ ش َ نی ی ] (ع ص ) نفرت شده و حقیرشده و دشمن داشته و مکروه . (ناظم الاطباء).
شنی . [ ش َن ْ نی ] (اِخ ) حفص بن عمربن مرة شنی . صحابی است . || عقبةبن خالد شنی . محدث است . || عمربن ولید شنی . محدث است . || صلت بن حبیب تابعی شنی . محدث است . (منتهی الارب ).
شنی . [ ش َن ْ نی ] (ص نسبی ) منسوب است به شن که بطنی است از بنی عبدالقیس . (از انساب سمعانی ).
شنی . [ ش ِن ْ نا ] (اِخ ) موضعی است به اهواز. (منتهی الارب ).
دانشنامه آزاد فارسی
شِنی
شِنی
نام تجاری تسمه نقالۀ انعطاف پذیری متشکل از ورقه های فولادی، در برخی وسایل نقلیه، مثل تانک و بولدوزر. در این وسایل، شنی جانشین چرخ های تایردار می شود و حرکت روی سطوح خیس و ناهموار با کیفیت بهتری صورت می گیرد. در هر طرف این وسیلۀ نقلیه، یک حلقۀ شنی قرار می گیرد و موتور آن چرخ دنده های کوچکی را به حرکت می اندازد. این چرخ دنده ها شنی ای را که در تماس با زمین است به حرکت می اندازند. مزیّت شنی در مقایسه با چرخ این است که وزن وسیلۀ نقلیه بر سطح بیشتری تقسیم می شود و به همین علت، برای استفاده در زمین های نرم و باتلاقی، و نیز زمین های ناهموار و سنگی بسیار مناسب اند.
شِنی
نام تجاری تسمه نقالۀ انعطاف پذیری متشکل از ورقه های فولادی، در برخی وسایل نقلیه، مثل تانک و بولدوزر. در این وسایل، شنی جانشین چرخ های تایردار می شود و حرکت روی سطوح خیس و ناهموار با کیفیت بهتری صورت می گیرد. در هر طرف این وسیلۀ نقلیه، یک حلقۀ شنی قرار می گیرد و موتور آن چرخ دنده های کوچکی را به حرکت می اندازد. این چرخ دنده ها شنی ای را که در تماس با زمین است به حرکت می اندازند. مزیّت شنی در مقایسه با چرخ این است که وزن وسیلۀ نقلیه بر سطح بیشتری تقسیم می شود و به همین علت، برای استفاده در زمین های نرم و باتلاقی، و نیز زمین های ناهموار و سنگی بسیار مناسب اند.
wikijoo: شنی
فرهنگستان زبان و ادب
{gravely} [زمین شناسی] مربوط به شن
گویش مازنی
/sheni/ پاشیدن بذر به وسیله ی دست - زمین شنی & از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
۱پاشیدن بذر به وسیله ی دست ۲زمین شنی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
کلمات دیگر: