مترادف سرسختی : خیره سری، ستیهندگی، یک دندگی، کله شقی، لجاجت، بی پروایی
سرسختی
مترادف سرسختی : خیره سری، ستیهندگی، یک دندگی، کله شقی، لجاجت، بی پروایی
فارسی به انگلیسی
obstinacy
dogged,ness, grimness, implacability, intransigence, obduracy, perseverance, persistence, pertinacity, stubbornness, tenacity
فارسی به عربی
اصرار , عناد
مترادف و متضاد
چسبندگی، سختی، سفتی، سر سختی، اصرار
دوام، مدد معاش، سر سختی، زیست، نگاهداری، معاش، اعاشه، گذران، امرار معاش، وسیله معیشت
عناد، سرکشی، سر سختی، لجاجت
پایداری، تحمل، سر سختی
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد
خود سری، خریت، سر سختی، لجاجت، سماجت، لجبازی
خیرهسری، ستیهندگی، یکدندگی، کلهشقی، لجاجت
بیپروایی
۱. خیرهسری، ستیهندگی، یکدندگی، کلهشقی، لجاجت
۲. بیپروایی
لغت نامه دهخدا
سرسختی. [ س َ س َ ] ( حامص مرکب ) سرکشی و استکبار. ( آنندراج ). مقاومت شدید. لجاج. پرطاقتی :
ز شمشیرش عدو را گر خبر بود
نمی کرد اینقدرسرسختی از خود.
ز شمشیرش عدو را گر خبر بود
نمی کرد اینقدرسرسختی از خود.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
|| بی احتیاطی. بی پروایی. ( فرهنگ فارسی معین ).فرهنگ عمید
۱. جان سختی.
۲. بی پروایی.
۳. لجاجت.
۲. بی پروایی.
۳. لجاجت.
کلمات دیگر: