during, within (a period of)
در ظرف
فارسی به انگلیسی
during, within
فارسی به عربی
خلال , ضمن , فی
مترادف و متضاد
از، روی، توی، با، نزدیک، بالای، بر حسب، به، بطرف، در توی، هنگام، در ظرف، اندر، نزدیک ساحل
توی، در میان، به، بسوی، بطرف، در ظرف، اندر، نسبت به
توی، در حدود، در مدت، در ظرف
از میان، از وسط، بواسطه، بخاطر، در ظرف، از طریق
پیشنهاد کاربران
در عرض . . . . . . . .
به هنگامِ . . . . . .
کلمات دیگر: