کلمه جو
صفحه اصلی

رموک

فارسی به انگلیسی

jumpy, mean, refractory, restive, skittish, flighty, shy

skittish


jumpy, mean, refractory, restive, skittish


فارسی به عربی

خجول

مترادف و متضاد

shy (صفت)
خجل، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، رموک

فرهنگ فارسی

رمنده، رم کننده، حیوانی که زودرم کندوبگریزد
( صفت ) جانوری که زود رم کند رمنده .
مسکن

فرهنگ معین

(رَ ) (ص فا. ) جانوری که زود رم می کند.

لغت نامه دهخدا

رموک. [ رَ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، رمنده. رم کننده. آنکه بسیار رم کند. آنکه خوی او رمیدن باشد.

رموک. [ رُ ] ( اِ ) مسکن. ( ناظم الاطباء ).

رموک. [ رُ ] ( ع مص ) ایستادن به جای. ( تاج المصادر بیهقی ). آرام کردن به جای. ( از منتهی الارب ). اقامت کردن در جایی. ( از اقرب الموارد ). ماندن در جایی از رنج و درماندگی. ( از اقرب الموارد ). || مقیم گردیدن شتران بر آب. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جای گزیدن و ماندن شتر در آب. ( از اقرب الموارد ). || ثابت شدن و پاییدن چیزی. و منه : کونوا برامکة فمادولتکم برامکة؛ ای بثابت. ( از منتهی الارب ). || لاغر شدن چهارپا. || از طعامی کراهت پیدا کردن و نخوردن از آن. || بی چیز شدن مرد و از دست دادن آنچه دارد. ( از معجم متن اللغه ).

رموک . [ رَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، رمنده . رم کننده . آنکه بسیار رم کند. آنکه خوی او رمیدن باشد.


رموک . [ رُ ] (اِ) مسکن . (ناظم الاطباء).


رموک . [ رُ ] (ع مص ) ایستادن به جای . (تاج المصادر بیهقی ). آرام کردن به جای . (از منتهی الارب ). اقامت کردن در جایی . (از اقرب الموارد). ماندن در جایی از رنج و درماندگی . (از اقرب الموارد). || مقیم گردیدن شتران بر آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای گزیدن و ماندن شتر در آب . (از اقرب الموارد). || ثابت شدن و پاییدن چیزی . و منه : کونوا برامکة فمادولتکم برامکة؛ ای بثابت . (از منتهی الارب ). || لاغر شدن چهارپا. || از طعامی کراهت پیدا کردن و نخوردن از آن . || بی چیز شدن مرد و از دست دادن آنچه دارد. (از معجم متن اللغه ).


فرهنگ عمید

۱. بسیار رمنده، رم کننده.

گویش مازنی

/ramook/ اسب چموش و رم کننده – رم کننده & گاو سبک پا

اسب چموش و رم کننده – رم کننده


گاو سبک پا


پیشنهاد کاربران

چموش و رام نشده

رَموک = رمَنده، انسان یا جانوری که می گریزد، از فعل رمیدن، رَم پسوند اوک
در گویش فارسی جیرفت

رم کننده


کلمات دیگر: