شمش
فارسی به انگلیسی
bar, bullion, ingot
فارسی به عربی
( شمش (طلا و نقره و فلزات ) ) قالب
حانة , سبيکة
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) طلا و نقره گداخته که در ناوچه ریزند و به شکل شوشه در آورند شفشفه شوشه .
قطعهفلز ریختهگری با ابعاد معین، معمولاً دارای مقطعِ مربعمستطیل و تاحدی مخروطیشکل که برای نَوَردکاری و پُتککاری به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
شمش . [ ش َ م َ ] (اِخ ) رب النوع آفتاب که معبد محتشمی داشته مشتمل بر سیصد تالار و اتاق . (از ایران باستان ج 1 ص 54) : پس در حقیقت مغان عهد ساسانی ... مهر را ستایش می کرده اند و این مهر همان میثرا است که در یشت های عتیق ذکر شده است و همان است که بابلیان آنرا با شمش ، خدای آفتاب خودشان یکی دانسته اند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 165). [ در زبان کاسی قفقازی ] سر که همان شمش بابلی است . (تاریخ کرد ص 38). آن کس که این نقوش و این لوح را محو کرد به نفرین و لعنت آنو و آنوتوم ... و شمش ... گرفتار بود. (تاریخ کرد ص 25). تا ردونی پسر ایکی که کتیبه ای به زبان و خط گادی دارد از خدایان بابل شمش و اداد یاری می طلبد. (تاریخ کرد ص 27).
- شمش زر ؛ شمشه ٔ زر. شوشه ٔ طلا. (یادداشت مؤلف ):
بر میانشان حلقه ٔ بند کمرها شمش زر
زیر ران با ساز زرین مرکبان راهوار.
فرخی (دیوان ص 58).
- شمش نقره ؛ شوشه ٔ نقره . شفشه ٔ نقره . (یادداشت مؤلف ).
- شمش زر ؛ شمشه زر. شوشه طلا. ( یادداشت مؤلف ):
بر میانشان حلقه بند کمرها شمش زر
زیر ران با ساز زرین مرکبان راهوار.
شمش. [ ش َ م َ ] ( اِخ ) رب النوع آفتاب که معبد محتشمی داشته مشتمل بر سیصد تالار و اتاق. ( از ایران باستان ج 1 ص 54 ) : پس در حقیقت مغان عهد ساسانی... مهر را ستایش می کرده اند و این مهر همان میثرا است که در یشت های عتیق ذکر شده است و همان است که بابلیان آنرا با شمش ، خدای آفتاب خودشان یکی دانسته اند. ( از ایران در زمان ساسانیان ص 165 ). [ در زبان کاسی قفقازی ] سر که همان شمش بابلی است. ( تاریخ کرد ص 38 ). آن کس که این نقوش و این لوح را محو کرد به نفرین و لعنت آنو و آنوتوم... و شمش... گرفتار بود. ( تاریخ کرد ص 25 ). تا ردونی پسر ایکی که کتیبه ای به زبان و خط گادی دارد از خدایان بابل شمش و اداد یاری می طلبد. ( تاریخ کرد ص 27 ).
فرهنگ عمید
۲. پارۀ فلز که هنوز چیزی با آن ساخته نشده.
دانشنامه عمومی
شمش (ماده) در ریخته گری به قطعه ریختگی فلزی با شکل مناسب برای عملیات نوردکاری یا آهنگری شِمش می گویند.
شمش (ایزد) خدای آفتاب بابلیان که در حماسه گیلگمش از آن یاد می شود.
فلز (خالص یا آلیاژ) ذوب شده با روش ریخته گری به شمش تبدیل می شود.
یک مورد مشخص ساخت تک کریستال است.
دانشنامه آزاد فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
بدون شک به شمش طلا و نقره زکات تعلق نمیگیرد؛ لیکن اگر کسی برای فرار از زکات، درهم و دینار را پیش از آنکه سال بر آن بگذرد، به شمش تبدیل کند، آیا زکات به آن تعلق میگیرد یا نه؟ مسئله اختلافی است. مشهور میان متأخران عدم تعلق زکات به آن است.
گروهی از قدما قائل به تعلق زکات به آن شدهاند.
پیشنهاد کاربران
به همکاری یار خود ( انکیدو ) با خومبه به ، به پیکار برخیزد و او را به سبب گناهان بسیار در خون کشد. شـمش
( گئورگ بورکهات ، ص19 ) نگهدار دو پهلوان بود و در حین نبرد با خومبه به ایشان را قوت قلب میداد.