مترادف عملکرد : حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزان کار، نتیجه
برابر پارسی : کارکرد، کارکردی
revenue(operation)
action, activity, function, operation, working
عمل ، أداءُ
حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزانکار، نتیجه
1. رفتار موجود زنده در برابر تکلیفی خاص 2. فعالیت یا مجموعهپاسخهایی که به نتیجۀ مؤثر در محیط منجر شود