مترادف سرسخت : لجوج، کله شق، خیره سر، مقاوم، پرطاقت، پایدار، پرکار، پرتوان، سخت کوش، بی باک، بی پرده، بی احتیاط
سرسخت
مترادف سرسخت : لجوج، کله شق، خیره سر، مقاوم، پرطاقت، پایدار، پرکار، پرتوان، سخت کوش، بی باک، بی پرده، بی احتیاط
فارسی به انگلیسی
bulldog, bullheaded, deep-rooted, defiant, dogged, donkey, fractious, hard-bitten, hard-core, hardened, impervious, implacable, intransigent, invincible, ornery, pertinacious, pigheaded, recalcitrant, refractory, relentless, strong-willed, stubborn, sullen, tough, unregenerate, unyielding, vigorous, wrongheaded
headstrong, obstinate, obdurate, persistent, stiff-necked, tenacious, unrelenting
فارسی به عربی
اصرار , صدف البحر , عنيد , مقاتل عنيد
راسخ
مترادف و متضاد
۱. لجوج، کلهشق، خیرهسر
۲. مقاوم، پرطاقت، پایدار
۳. پرکار، پرتوان، پرطاقت، سختکوش
۴. بیباک، بیپرده، بیاحتیاط
لجوج، کلهشق، خیرهسر
مقاوم، پرطاقت، پایدار
پرکار، پرتوان، پرطاقت، سختکوش
بیباک، بیپرده، بیاحتیاط
فرهنگ فارسی
صدمه سخت . سر سخت خوردن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سرسخت . [ س َ س َ ] (ص مرکب ) پرطاقت .پرتوان . آنکه مصیبت را خواه و ناخواه تحمل کند. آنکه در بلاها و مصائب پایداری داشته باشد. || سخت مستبد برأی . که تسلیم به رأی دیگران نشود. || بی احتیاط. بی پروا. (فرهنگ فارسی معین ).
- سر سخت خوردن ؛ صدمه سخت خوردن. ( آنندراج ). صدمه و آسیب بزرگ رسیدن. ( مجموعه مترادفات ص 235 ) :
عدو از کفت گرز یک لخت خورد
ز سرسختی آخر سر سخت خورد.
که سر سخت ز هر سنگ تواند خوردن.
فرهنگ عمید
۲. لجوج.
دانشنامه عمومی
عبداله بوتیمار
فریبا خاتمی
غلامحسین بهمنیار
اکبر هاشمی
محسن آراسته
فیروز
سمیرا
مرتضی حدیقی
فرخنده
حسن رضایی
حسین اشراق
رضا بانکی
Linda Kuk
Terence Chang
http://www.criterion.com/films/523-hard-boiled
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Philip_Kwok