کلمه جو
صفحه اصلی

عملا


مترادف عملا : بالفعل، درعمل

متضاد عملا : اسماً

فارسی به انگلیسی

effectively, effectually, indeed, practically, pragmatically, virtually

in practice


فارسی به عربی

جسمانی , فی الحقیقة

مترادف و متضاد

actually (قید)
واقعا، عملا، در حقیقت، بالفعل، فعلا

practically (قید)
عملا

فرهنگ فارسی

در عمل از لحاظ عمل مقابل اسما رسما : اسما حسن خان حاکم بود و عملا مرتضی خان .
از حیثیت کار و عمل و بطور حقیقت و راستی بطور تجربه و امتحان

فرهنگ معین

( عملاً ) (عَ مَ لَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) در عمل . مق اسماً.

لغت نامه دهخدا

( عملاً ) عملاً. [ ع َ م َ لَن ْ ] ( ع ق ) از حیثیت کار و عمل و بطور حقیقت و راستی. || بطور تجربه و امتحان. || جداً و بطور جدّ. ( ناظم الاطباء ). در عمل.

فرهنگ عمید

در عمل، از لحاظ عمل، از حیث کار و عمل.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)

پیشنهاد کاربران

به راستی

در کردار

در واقع


کلمات دیگر: