کلمه جو
صفحه اصلی

سرباز زدن


مترادف سرباز زدن : امتناع ورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدن

متضاد سرباز زدن : اطاعت کردن، منقاد شدن

فارسی به انگلیسی

balk, refuse, withhold, demur

balk, demur, refuse, withhold


فارسی به عربی

قمامة

مترادف و متضاد

امتناعورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدن ≠ اطاعت کردن، منقاد شدن


فرهنگ فارسی

سروازدن، سرتافتن، نافرمانی، سرپیچی کردن، ابا

لغت نامه دهخدا

سر باززدن. [ س َ بازْ، زَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از اعراض کردن. ( آنندراج ). ابا کردن. امتناع کردن. نافرمانی کردن. جموح. جماح. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ) : پس اگر روزی چند صبر باید کرد... عاقل از آن چگونه سر باززند. ( کلیله و دمنه ). شنیدم که سر از فرمان ملک باززد. ( سعدی ). سر از موافقت باززدم. ( سعدی ).

پیشنهاد کاربران

مخالفت کرد

ابا

سر باز زدن
نپذیرفتن، قبول نکردن، طفره

سر پیچی ، قبول نکردن ، انکار کردن

امتناع، ابا

امتناع، سروازدن، سرتافتن، نافرمانی، سرپیچی کردن، ابا، تمرد

ابا کردن

خود داری کردن


شانه خالی کردن، سرباز زدن، کوتاهی در کار، سردواندن

سرپیچی کردن


کلمات دیگر: