the first part of the night
سرشب
فارسی به انگلیسی
evening
فارسی به عربی
مساء
مترادف و متضاد
عصر، شام، شب، سرشب، غروب
سرشب، غروب
فرهنگ فارسی
کنایه از اول شب .
شاهین و آن جانوری است شکاری
شاهین و آن جانوری است شکاری
لغت نامه دهخدا
سرشب. [ س َ رِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، ق مرکب ) کنایه از اول شب. ( آنندراج ) :
تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن
چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن.
سرشب. [ س َ ش َ ] ( اِ )شاهین و آن جانوری است شکاری. ( برهان ) :
پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه
بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.
که سیلی زنانش رساند به گور.
تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن
چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
سرشب. [ س َ ش َ ] ( اِ )شاهین و آن جانوری است شکاری. ( برهان ) :
پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه
بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.
سنایی.
نه بیش از کلنگ است سرشب بزورکه سیلی زنانش رساند به گور.
امیرخسرو.
سرشب . [ س َ رِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، ق مرکب ) کنایه از اول شب . (آنندراج ) :
تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن
چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن .
تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن
چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن .
محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
سرشب . [ س َ ش َ ] (اِ)شاهین و آن جانوری است شکاری . (برهان ) :
پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه
بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.
نه بیش از کلنگ است سرشب بزور
که سیلی زنانش رساند به گور.
پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه
بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.
سنایی .
نه بیش از کلنگ است سرشب بزور
که سیلی زنانش رساند به گور.
امیرخسرو.
واژه نامه بختیاریکا
شُمِنُو
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی عصر است
سرشو ( پسین ) ::عصر
سرشو ( پسین ) ::عصر
سر چراغ
لهجه و گویش تهرانی
اول شب
لهجه و گویش تهرانی
اول شب
کلمات دیگر: