کلمه جو
صفحه اصلی

سرخ کردن


مترادف سرخ کردن : به رنگ سرخ درآوردن، تفت دادن، برشته کردن

فارسی به انگلیسی

fry, redden, to redden, to (roast) brown, to fry

to redden, to (roast) brown, to fry


fry


فارسی به عربی

اسمر , صغار السمک , مغلاة , وردة
( سرخ کردن (روی اتش ) ) شواء

اسمر , صغار السمک , مغلاة , وردة


مترادف و متضاد

fry (فعل)
سرخ شدن، سرخ کردن، برشتن، روی آتش پختن

roast (فعل)
کباب کردن، بریان کردن، سرخ شدن، سرخ کردن، برشتن، برشته شدن، دود زدن

broil (فعل)
کباب کردن، سرخ کردن

saute (فعل)
سرخ کردن

rose (فعل)
سرخ کردن

make red (فعل)
سرخ کردن

redden (فعل)
سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدن

ruddy (فعل)
سرخ کردن

roast brown (فعل)
سرخ کردن

به رنگ‌سرخ درآوردن


تفت دادن، برشته کردن


۱. به رنگسرخ درآوردن
۲. تفت دادن، برشته کردن


فرهنگ فارسی

برنگ سرخ در آوردن چیزی را رنگ سرخ زدن .

پختن مواد غذایی در روغن یا چربی داغ


لغت نامه دهخدا

سرخ کردن. [ س ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برنگ سرخ درآوردن. چیزی را رنگ سرخ زدن. || گوشت یا سبزی وجز آن را با روغن داغ برشته کردن. بریان کردن گوشت و بادنجان و کدو و امثال آن را در روغن :... بپزند و عدس را سرخ کنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

دانشنامه عمومی

سرخ کردن نوعی روش پخت است که در آن موادغذایی در انواع روغن خوراکی پخته می شوند. روش سرخ کردن به تمدن مصر و حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد بر می گردد. برخی کیک ها را نیز به این شیوه تهیه می کنند.
Wikipedia contributors, "Frying," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Frying&oldid=539697626 (accessed March 3, 2013).

فرهنگستان زبان و ادب

{frying} [علوم و فنّاوری غذا] پختن مواد غذایی در روغن یا چربی داغ

واژه نامه بختیاریکا

برزنیدِن؛ برشتن


کلمات دیگر: