to swim
شنا کردن
فارسی به انگلیسی
swim
فارسی به عربی
سباحة
مترادف و متضاد
شناور شدن، شنا کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) شناه کردن : هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه . ( سنایی )
لغت نامه دهخدا
شنا کردن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله حرکات دست و پا. آب بازی کردن : طَمْطَمة؛ شنا کردن. عوم. ( منتهی الارب ). رجوع به شناب ، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شنا شود.
گویش اصفهانی
تکیه ای: šenow bekeri
طاری: šenow kard(mun)
طامه ای: šenow kardan
طرقی: šönow kardmun
کشه ای: šenâ kardmun
نطنزی: šenow kardan
پیشنهاد کاربران
آب تنی
Swim
سباحت، آب تنی
اقا ناموشن شنا میشه swimولی کردن نمی دونم چی میشه این میشه شنا کردنswimaxon
در فرانسوی به معنی شنا کردن
Swim
Swimmin
Swimmin
swim شنا کردن
Swimming
کلمات دیگر: