کلمه جو
صفحه اصلی

حایض


مترادف حایض : بی نماز، قاعده، دشتان

متضاد حایض : جنب

مترادف و متضاد

بینماز، قاعده، دشتان ≠ جنب


فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) زنی که در حالت حیض است بی نماز دشتان .

( اسم صفت ) زنی که در حالت حیض است بی نماز دشتان .
زن خون دیده بی نماز

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . حائض ] (اِفا. ص . ) زنی که در حالت حیض است ، بی نماز.

لغت نامه دهخدا

حایض. [ ی ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حیض. حایضة. ( منتهی الارب ) ( صراح ). ج ، حیض ، حوایض. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به حائض شود :
حایض او، من شده به گرمابه
ماهی او، من طپیده در تابه.
سنائی.
لعبت زرنیخ شد این گوی زرد
چون زن حایض پی لعبت مگرد.
نظامی.

حائض. [ ءِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حیض. حائضة. زن خون دیده. زن ناپاک. زن بی نماز.زن حیض فتاده. عارِک. دارِس. ارهون. طامث. لک دیده.

فرهنگ عمید

زنی که در حالت حیض، عادت، و بی نمازی است.


کلمات دیگر: