مترادف سرگشتگی : تحیر، حیرانی، حیرت، خیرگی، فروماندگی، گیجی
سرگشتگی
مترادف سرگشتگی : تحیر، حیرانی، حیرت، خیرگی، فروماندگی، گیجی
فارسی به انگلیسی
bewilderment
confusion, consternation, crisis, fluster, fog, maze, perplexity, puzzle, quandary, trance, uncertainty
فارسی به عربی
دهشة
مترادف و متضاد
ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر
حیرت، بهت، حیرانی، سرگشتگی
حیرت، شگفتی، خیرگی، بیهوشی، عجب، حیرانی، سرگشتگی
حیرت، سرگشتگی، بغرنجی
تحیر، حیرانی، حیرت، خیرگی، فروماندگی، گیجی
فرهنگ فارسی
حالت سرگشته . ۱ - سرگردانی حیرت . ۲ - آوارگی .
فرهنگ معین
( ~ . گَ تِ ) (حامص . )۱ - سرگردانی ، آشفتگی . ۲ - آوارگی .
لغت نامه دهخدا
سرگشتگی. [ س َ گ َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) دهشت. تحیر.حیرت. سرگردانی. دروایی. سرآسیمه بودن :
درآمد به اندیشه سرگشتگی.
سرگشتگی است مصلحت ذره در هوا.
کشید در خم چوگان خویش چون گویم.
درآمد به اندیشه سرگشتگی.
نظامی.
جایی که آفتاب بتابد ز اوج عزسرگشتگی است مصلحت ذره در هوا.
عطار.
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم.
حافظ.
فرهنگ عمید
سرگردانی، حیرت.
دانشنامه عمومی
سرگشتگی (انگلیسی: Perplexity) یک معیار اندازه گیری در تئوری اطلاعات برای بررسی میزان مناسب بودن یک توزیع احتمالی یا پیش بینی مدل احتمالی یک نمونه است. می توان از سرگشتگی برای مقایسه مدل های احتمالاتی استفاده کرد.
در پردازش زبان های طبیعی، سرگشتگی یک راه ارزیابی کیفیت در فرایند تولید مدل های زبانی است. یک مدل زبانی، یک توزیع احتمالاتی بر روی رد عصبی واژه ها موجود است.
در پردازش زبان های طبیعی، سرگشتگی یک راه ارزیابی کیفیت در فرایند تولید مدل های زبانی است. یک مدل زبانی، یک توزیع احتمالاتی بر روی رد عصبی واژه ها موجود است.
wiki: سرگشتگی
جدول کلمات
بهت, حیرت
پیشنهاد کاربران
تحیر
دهشت
کلمات دیگر: