زیر سازی
فارسی به انگلیسی
substructure
فارسی به عربی
بناء تحتی
مسند
مسند
بناء تحتي
مترادف و متضاد
پیدایش، شالوده، سازمان، زیر سازی، زیر بنا
پشتی، متکا، چنبره، کوسن، زیر سازی، مخده
زیر سازی، زیر بنا، زیرساخت، زیر ساختمان
زیر سازی، زیر بنا، زیرساخت، زیر ساختمان
فرهنگ فارسی
ساختن قسمتهای زیرین جاده .
فرهنگ عمید
شفته ریزی، سنگ چینی، و هموار ساختن قسمت های زیر جاده که بعد روی آن آسفالت یا شن ریزی شود.
فرهنگستان زبان و ادب
{roadbed} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] سطح آماده شده ای که آسفالت بر روی آن قرار می گیرد
کلمات دیگر: