کلمه جو
صفحه اصلی

زینه

فارسی به انگلیسی

degree


degree, estate, gradation, grade, level, point, scale, notch

degree, estate, gradation, grade, level, point, scale


فارسی به عربی

درجة

عربی به فارسی

تزءين , اراستگي , پيراستگي , زيور و پيرايه , زينت , تزيين , ارايشگري , اذين بندي , مدال يا نشان , ارايش , تامين خواسته , حکم تامين مدعابه , احضار شخص ثالث , حکم توقيف


مترادف و متضاد

degree (اسم)
درجه، پایه، طبقه، سیکل، مرتبه، رتبه، مرحله، منزلت، زینه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل

فرهنگ فارسی

پله، پلکان، درجه
( اسم ) پله ( پلکان )
آرایش و آنچه بدان آرایند

فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) پله ، پلکان .

لغت نامه دهخدا

زینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) نردبان. ( غیاث ) ( آنندراج ). پله و پایه و پلکان و نردبان. ( ناظم الاطباء ). مشهدی ، پله. پلکان. ( فرهنگ فارسی معین ). پله. پایه. درجه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 65 شود.
- رازینه ؛ راه پلکان. ( ناظم الاطباء ).
- زینه پایه ؛ نردبان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هدینه شود.
|| در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو ( دوم پادشاهان 6:1 - 12 ). ( قاموس کتاب مقدس ).

زینه. [ ن َ ] ( ع اِ ) زینة. آرایش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه.
سوزنی.
رجوع به زینت و زینة شود.

زینه . [ ن َ ] (ع اِ) زینة. آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه .

سوزنی .


رجوع به زینت و زینة شود.

زینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) نردبان . (غیاث ) (آنندراج ). پله و پایه و پلکان و نردبان . (ناظم الاطباء). مشهدی ، پله . پلکان . (فرهنگ فارسی معین ). پله . پایه . درجه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 65 شود.
- رازینه ؛ راه پلکان . (ناظم الاطباء).
- زینه پایه ؛ نردبان . (ناظم الاطباء). رجوع به هدینه شود.
|| در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو (دوم پادشاهان 6:1 - 12). (قاموس کتاب مقدس ).


زینة. [ ن َ ] (ع اِ) آرایش و آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرایش . (ترجمان القرآن ) (دهار).
- امراض الزینة؛ نزد پزشکان بیماریهای پوست و ناخن و موی مانند کلف و نمش و مانند اینها است . (از اقرب الموارد). بیماری های موی و پوست و ناخن و اورام و بزرگی در آنجا که خردی مطلوب است و خردی در آنجا که بزرگی مطبوع است .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
|| ثیاب : خذوا زینتکم عند کل مسجد ؛ ای ثیابکم لمواراة عورتکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- یوم الزینة ؛ روز عید یا روز شکستن نهر مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روز عید. (از اقرب الموارد) : قال موعدکم یوم الزینة و ان یحشر الناس ضحی . (قرآن 59/20). و منه قول الحریری : «ازمعت الشخوص من برقعید. و قد شمت برق عید. فکرهت الرحلة عن تلک المدینة او اشهد بها یوم الزینة». (اقرب الموارد).
|| گیاه . و منه فی صلوةالاستسقاء: انزل علینا فی ارضنا زینتها؛ ای نباتها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

پله، پلکان، درجه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] زینة به معنای آرایش ، زیب ، زبرج ، زیور ،آرایش و آنچه بدان آرایند . زینت گویند . زینت سه گونه است: زینت باطنی مثل علم و اعتقادات خوب، زینت بدنی مثل نیرومندی و غیره، زینت خارجی مثل زیور و مال و غیرهاست .
زینت از منظر قرآن دو قسم است :
درونی و معنوی و دیگر برونی و مادی . درباره هر دو قسم آن آیات و روایات آمده است و لکنّ الله حبّب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم؛ و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة ؛ والمال و البنون زینة الحیوة الدنیا ؛ و یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد ؛ و قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده ؛ ای پیغمبر ! به مردم بگو چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام نموده و از مصرف روزی حلال و پاکیزه منع کرده . بگو این نعمتها در این جهان برای مؤمنان باشد و خالص اینها در آخرت خاص آنها می باشد .
قال موعدکم یوم الزینة و أن یحشر الناس ضحی ؛ . که مراد از یوم الزینة در اینجا ـ حسب تفاسیر ـ روز عید مخصوص مصریان است یا روز شکستن رود نیل . انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایهم احسن عملا ؛ . « من کان یرید الحیوة الدنیا و زینتها نوفّ الیهم اعمالهم فیها » .
پیغمبر اکرم (ص) فرمود : زینت علم ، احسان به دیگران است .
امیرالمؤمنین (ع) فمرود : زینت مرد عقل او می باشد .
از امام صادق (ع) روایت شده که امیرالمؤمنین (ع) فرزندان و زنان خود را به طلا و نقره زیور می کرد .
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : خود را برای ( ملاقات ) برادر مسلمانتان زینت کنید چنانکه برای ملاقات کسانی که می خواهید شما را به بهترین وضع ببینند زینت می کنید .

گویش مازنی

/zine/ مرتعی در روستای لاشک نوشهر و کوهستان عباس آباد & از مراتع لنگای عباس آباد

مرتعی در روستای لاشک نوشهر و کوهستان عباس آباد


از مراتع لنگای عباس آباد


گویش بختیاری

زن، همسر.


واژه نامه بختیاریکا

زن

جدول کلمات

پله, پلکان

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
زن
Zeneh

زینه در گویش دری: ۱ـ پله۲ـ نردبان
از زینه ها بلا رفتن/ از پله ها بالا رفتن
زینه به زینه/ پله به پله ( مجازاً ) گام به گام، قدم به قدم، مرحله به مرحله؛ آهسته آهسته؛ به تدریج
زینه های چوبی/نردبان چوبی
به انگلیسی:
زینه های چوبی، نردبان چوبی wooden ladder
راه پله ها stairways
به سویدی ( سوئدی ) :
زینه فلزی، نردبان فلزی metallstege
راه زینه ها/راه پله trappor


کلمات دیگر: