کلمه جو
صفحه اصلی

سرمشق


مترادف سرمشق : اسوه، الگو، نمونه، انموذج، سرخط، دستور کار

برابر پارسی : نمونه

فارسی به انگلیسی

example, exemplification, lead, model, mold, paragon, pattern, sample, copy(slip), exemplar, exemplary, role model

copy(slip), example


example, exemplar, exemplary, exemplification, lead, model, mold, paragon, pattern, sample


فارسی به عربی

مثال , منظم القلب , نموذج

مترادف و متضاد

example (اسم)
مثل، مثال، نمونه، عبرت، سرمشق

instance (اسم)
مثل، شاهد، مثال، نمونه، مورد، سرمشق، لحظه

exemplar (اسم)
مثل، نظیر، مثال، نمونه، نسخه، ملاک، سرمشق

pattern (اسم)
نظیر بودن، طرح، ملاک، انگاره، نقش، سرمشق، مدل، الگو، صفات و خصوصیات فردی، مسطوره

fugleman (اسم)
پیشرو، پیشوا، پیش اهنگ، قائد، سرمشق

sample (اسم)
نمونه، ملاک، ازمون، سرمشق، مدل، الگو، مسطوره، واحد نمونه

model (اسم)
طرح، پیکر، نمونه، قالب، نقشه، سرمشق، مدل

اسوه، الگو، نمونه، انموذج


سرخط


دستور کار


۱. اسوه، الگو، نمونه، انموذج
۲. سرخط
۳. دستور کار


فرهنگ فارسی

نمونه ودستورکار، طی که آموزگاربه شاگردبدهد
۱ - خطی که استاد خطاط محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند . ۲ - نمونه انموذج .

فرهنگ معین

(سَ . مَ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) ۱ - خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند. ۲ - نمونه ، الگو.

لغت نامه دهخدا

سرمشق. [ س َ م َ ] ( اِ مرکب ) قطعه نوشته خوش نویس که بعرف آن را تعلیم گویند. ( غیاث ). قطعه نوشته خوشنویس که بعرف آن را تعلیم گویند و آن را در نظر داشته مشق کنند. ( آنندراج ) :
آیینه بود تخته مشق آن زمان که عقل
سرمشق روشنایی باطن ز ما گرفت.
نعمت خان عالی ( از آنندراج ).
بگذار از قلمرو تقدیر پا برون
سرمشق خویش ساز خط سرنوشت را.
ملا طاهر غنی ( از آنندراج ).
|| نمونه. || دستورالعمل.

فرهنگ عمید

۱. خطی که آموزگار و معلم خط بنویسد تا شاگرد از روی آن مشق کند.
۲. (صفت ) نمونه، الگو.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پارادایم

واژه نامه بختیاریکا

به نِم

پیشنهاد کاربران

سر لوحه

تکلیف

نمونه و الگو


الگو

اسوه، الگو، نمونه، انموذج، سرخط، دستور کار

معنی👈الگو
معنی👈اسوه

الگو و تکلیف


نمونه ، الگو

قدوه

درس گرفتن


کلمات دیگر: