دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد
کتوله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کتوله . [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل . سکنه 180 تن . آب آن از نهر پریان . محصول آنجا غلات و لبنیات و پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی سیاه چادربافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کتوله. [ ک ُ ل َ / ل ِ ] ( ص ) که قدی نهایت کوتاه دارد. کوتاه قد. کُتُل. کپُل. ( یادداشت مؤلف ). کوتوله. کُتُلَه. کل. کله قد ( در تداول مردم قزوین ). خپل. خپله.
کتوله. [ ک ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل. سکنه 180 تن. آب آن از نهر پریان. محصول آنجا غلات و لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
کتوله. [ ک ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل. سکنه 180 تن. آب آن از نهر پریان. محصول آنجا غلات و لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
کتوله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) که قدی نهایت کوتاه دارد. کوتاه قد. کُتُل . کپُل . (یادداشت مؤلف ). کوتوله . کُتُلَه . کل . کله قد (در تداول مردم قزوین ). خپل . خپله .
کلمات دیگر: