کلمه جو
صفحه اصلی

لغی

فرهنگ فارسی

بیهوده گفتن . لغو

لغت نامه دهخدا

لغی. [ ل ُ غا ] ( ع اِ ) ج ِ لغت. ( منتهی الارب ).

لغی. [ ل َ غَن ْ ] ( ع ص ، اِ ) لغو. سخن بیهوده. هیچکاره از هر چیزی. لغو. || خطا. لغو. || آنچه در حساب و شمار نیاید از شتربچه و گوسپند ریزه که در دیت داده شود به سبب حقارت و خردی وی. ( منتهی الارب ). لغو.

لغی. [ ل َ غَن ْ ] ( ع مص ) بیهوده گفتن. ( منتهی الارب ) ( دهار ). لغو. لاغیة. ملغاة.

لغی . [ ل َ غَن ْ ] (ع ص ، اِ) لغو. سخن بیهوده . هیچکاره از هر چیزی . لغو. || خطا. لغو. || آنچه در حساب و شمار نیاید از شتربچه و گوسپند ریزه که در دیت داده شود به سبب حقارت و خردی وی . (منتهی الارب ). لغو.


لغی . [ ل َ غَن ْ ] (ع مص ) بیهوده گفتن . (منتهی الارب ) (دهار). لغو. لاغیة. ملغاة.


لغی . [ ل ُ غا ] (ع اِ) ج ِ لغت . (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

لغی، روستایی از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان سید ولی الدین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.


کلمات دیگر: