کلمه جو
صفحه اصلی

متخاذل

عربی به فارسی

ادم کند دست , ادم دست سنگين , عقب مانده


فرهنگ فارسی

فروگذارنده یکدیگر را

لغت نامه دهخدا

متخاذل. [ م ُ ت َ ذِ ] ( ع ص ) فروگذارنده یکدیگر را و بریده شونده از یکدیگر. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). یقال : فلان نوؤه متخاذل و نهضه متواکل. ( اقرب الموارد ). || متنفر و کسی که از اعانت دیگری کراهت داشته باشد. ( ناظم الاطباء ) || سست پای. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تخاذل شود.


کلمات دیگر: