هم وطن دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند
هم زمین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هم زمین. [ هََ زَ ] ( ص مرکب ) هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند :
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: