کلمه جو
صفحه اصلی

هم زمین

فرهنگ فارسی

هم وطن دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند

لغت نامه دهخدا

هم زمین. [ هََ زَ ] ( ص مرکب ) هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند :
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو.


کلمات دیگر: