(مصدر )۱ - بریدن نان وبقطعات تقسیم کردن آن .۲ - جیره ومواجب کسی راقطع کردن .
نان بریدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نان بریدن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بریدن و قطعه قطعه کردن نان. || روزی و معاش کسی را قطع کردن.
- نان کسی را بریدن ؛ ممر معاش او را مسدود کردن. وسیله اعاشه را از او گرفتن. او را از نان انداختن.
- نان کسی را بریدن ؛ ممر معاش او را مسدود کردن. وسیله اعاشه را از او گرفتن. او را از نان انداختن.
کلمات دیگر: