کلمه جو
صفحه اصلی

بی دندان

فارسی به انگلیسی

toothless

فارسی به عربی

بلا اسنان

مترادف و متضاد

toothless (صفت)
بی دندان، بدون دندانه

فرهنگ فارسی

آنکه دندان ندارد . آنکه دندانش افتاده باشد . یا پیر . سالخورده .

فرد دچار بی‌دندانی


لغت نامه دهخدا

بی دندان. [ دَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + دندان ) آنکه دندان ندارد. آنکه دندانش افتاده باشد. ( ناظم الاطباء ). || پیر. سالخورده : پیر بی دندان ؛ پیر هاف هافو.
- بی دندان شدن ؛ افتادن دندانها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دندان شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{edentulous , agomphious, edentate} [تغذیه] فرد دچار بی دندانی

واژه نامه بختیاریکا

دِهو پیک؛ کفته


کلمات دیگر: