کلمه جو
صفحه اصلی

چین خوردگی

فارسی به انگلیسی

fold, wrinkle, rugosity, plica

fold, wrinkle, rugosity


fold


فارسی به عربی

تجعیدة

مترادف و متضاد

wrinkle (اسم)
چین، چروک، چین خوردگی، اژنگ

فرهنگ فارسی

۱ - عمل چین خوردن . ۲ - تحول و تغییر شکلی که در شکل طبقات زمین بر اثر فشار های جانبی و جنبشهای کوهزایی حاصل میشود و نتیجه اش تشکیل پستیها و بلندیها و وا ریختگی و عدم نظم طبقات قبلی است .

لغت نامه دهخدا

چین خوردگی. [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی چین خورده.

فرهنگ عمید

۱. چروک داشتن و ناهموار بودن سطح چیزی.
۲. (زمین شناسی ) ناهمواری هایی که در اثر فشار و تغییرات طبیعی در سطح زمین به وجود آمده است.

پیشنهاد کاربران

چین خوردگی


کلمات دیگر: