کلمه جو
صفحه اصلی

انذال

فرهنگ فارسی

جمع نذل . کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار . او یکی بود از جمله ارذال و انذال .

لغت نامه دهخدا

انذال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَذل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ نذیل. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) : او یکی بود از جمله اراذل و انذال. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 188 ). و رجوع به نذل و نذیل شود.


کلمات دیگر: