جمع قبائ
اقبیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( اقبیة ) اقبیة. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ قباء. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) :
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز
اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه .
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز
اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه .
منوچهری.
اقبیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قباء. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) :
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز
اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه .
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگ رز
اکنونت باید خز و بز گرد آوری و اقبیه .
منوچهری .
کلمات دیگر: