گیرنده مملکت . کشور گشا . کشورستان .
مملکت گیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مملکت گیر. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] ( نف مرکب ) گیرنده مملکت. کشورگشا. کشورستان :
اسب او را چه لقب ساخته اند
مملکت گیر و ولایت پیمای.
اسب او را چه لقب ساخته اند
مملکت گیر و ولایت پیمای.
فرخی.
کلمات دیگر: