مترادف دژنام : دشنام، سب، فحش، ناسزا
دژنام
مترادف دژنام : دشنام، سب، فحش، ناسزا
مترادف و متضاد
دشنام، سب، فحش، ناسزا
فرهنگ فارسی
ملامت ناسزا معاقره یا آبله و بثر یا بد شگون بد فال .
( اسم ) دشنام فحش
( اسم ) دشنام فحش
فرهنگ معین
(دُ ) (ص مر. ) دشنام ، فحش .
لغت نامه دهخدا
دژنام.[ دُ ] ( اِ مرکب ) دشنام و ملامت. ( آنندراج ). ناسزا. فحش : معاقرة؛ پیوسته کاری کردن و با کسی کاویدن در دژنام یا در هجا یا در خصومت. ( تاج المصادر بیهقی ).
- دژنام دادن ؛ ناسزا گفتن. فحش دادن. شتم. ( تاج المصادر بیهقی ): استقذاف ؛ دژنام دادن خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| آبله و بثر. ( آنندراج ). || ( ص مرکب ) بدشگون. بدفال. || زشت و ناراست. ( ناظم الاطباء ).
- دژنام دادن ؛ ناسزا گفتن. فحش دادن. شتم. ( تاج المصادر بیهقی ): استقذاف ؛ دژنام دادن خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| آبله و بثر. ( آنندراج ). || ( ص مرکب ) بدشگون. بدفال. || زشت و ناراست. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
= دشنام
دشنام#NAME?
کلمات دیگر: