کلمه جو
صفحه اصلی

برداری

فرهنگ فارسی

برداشتن برداریدن .

لغت نامه دهخدا

برداری. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) برداشتن. برداریدن. و چون به کلمات دیگر پیوندد معنی حاصل مصدری از مجموع برآید چنانکه در ترکیبات ذیل :
- باربرداری . بهره برداری. پسه برداری.خاک برداری. شن برداری. عکس برداری. کلاه برداری. گودبرداری. نقشه برداری. و رجوع به هریک از این ترکیبات در جای خود شود.


کلمات دیگر: