کلمه جو
صفحه اصلی

دست چین


مترادف دست چین : انتخاب، دست گزین، گزینش، گزیده، منتخب

فارسی به انگلیسی

hand-picked, selected, eclectic, elite, selection, picked, select, selective

فرهنگ فارسی

۱ - میوهای که با دست چینند . ۲ - با دست انتخاب کردن اشیائ .
دست چیده چیده شده با دست یا چیزی را که به دست بچینند و انتخاب کنند .
میوه یاچیزدیگرکه آنرابادست چیده وبرگزیده شود

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) برگزیده ، منتخب .

لغت نامه دهخدا

دست چین. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست چیده. چیده شده با دست. به دست از درخت چیده شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). که با دست چیده اند و خود از درخت نیفتاده است ( میوه ). || گزیده و منتخب از میوه و امثال آن. گزیده و منتخب از هر چیز بطور مطلق. برگزیده و خلاصه و سرچین. ( آنندراج ). || چیزی را که به دست بچینند و انتخاب کنند. ( آنندراج ) : در زمستان پس از چهار پنج روز برگها بگردانند و دست چین سازندو در تابستان در دو روز. ( ابوالفضل ، از آنندراج ).
- دست چین شدن ؛ با دست چیده شدن میوه از درخت نه با تکان دادن یا فروافتادن خود میوه.
- || انتخاب شدن در چیدن.
- || انتخاب و گزیده شدن.
- دست چین کردن ؛ چیدن با دست نه بوسیله داس یا تکاندن ویا چوب زدن. بازکردن. قطف.
- || انتخاب کردن میوه در چیدن. برگزیدن ثمار گاه چیدن. چیدن از پس گزیدن.
- || انتخاب کردن. گزیدن.

فرهنگ عمید

ویژگی میوه یا چیز دیگر که آن را با دست چیده و برگزیده باشند.


کلمات دیگر: