کلمه جو
صفحه اصلی

انفصام

فرهنگ معین

(اِ فَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بریده و شکسته شدن . ۲ - (اِمص . ) شکستگی ، قطع .

لغت نامه دهخدا

انفصام. [ اِ ف ِ ] ( ع مص ) شکسته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). شکسته شدن بی جدایی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مقدمه ترجمان القرآن جرجانی ص 2 ). انکسار. شکسته شدن چیزی بی آنکه جدا شود. ( یادداشت مؤلف ): فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باﷲ فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها. ( قرآن /2 256 )؛ هرکه کافر شود بهر معبود جز خدای و بگرود به اﷲ، او دست درزد در گوشه محکم استوار، آنرا شکستن نیست. ( کشف الاسرار ج 1 ص 686 ). || بریده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ). || خم شدن. ( مقدمه ترجمان القرآن جرجانی ص 2 ). || ( اِمص ) کسر و شکستگی و قطع. ( ناظم الاطباء ). گسستگی. شکست بی جدایی. ( یادداشت مؤلف ).
- انفصام پذیر ؛ قابل شکستن و قطع شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شکسته شدن، شکستگی.
۲. ترک خوردن.
۳. بریده شدن.
۴. گسستگی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
فصم (۱ بار)

شکستن. قطع کردن. «فَصَمَ الشَّیْ‏ءَ: کَسَّرَهُ مِنْ غَیْرِ بَیْنُونَةٍ - فَصَمَ الشَّیْ‏ءَ: قَطَعَهُ». انفصام: قطع شدن. . هر که به طغیانگر کفر ورزیده و به خدا ایمان آورد به دستگیره‏ای چنگ زده که قطع شدن ندارد. در نهج البلاغه خطبه 107 در وصف آتش آخرت فرموده: «لاتُفْصَمُ کُبُولُها» زنجیرهایش قطع نمی‏شود این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.


کلمات دیگر: