( صفت ) سلطنت کننده پادشاه .
ملک ران
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ملک ران. [ م ُ ] ( نف مرکب ) اداره کننده ملک. فرمانروایی کننده. فرمانروا :
ناهید لهوگستر و برجیس دین پژوه
کیوان شاه پرور و خورشید ملک ران.
ناهید لهوگستر و برجیس دین پژوه
کیوان شاه پرور و خورشید ملک ران.
عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 454 ).
و رجوع به ملک راندن و ملک رانی شود.فرهنگ عمید
پادشاه، فرمانروا.
کلمات دیگر: