کلمه جو
صفحه اصلی

انقاض

عربی به فارسی

سنگ نتراشيده , قلوه سنگ , پاره اجر , خرده سنگ , ويران کردن


فرهنگ فارسی

جمع نقض شکسته ها فرو کرده ها .
جمع نقص

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - سنگینی بار بر پشت . ۲ - گرانبار ساختن . ۳ - استخوان را در هم شکستن . ۴ - باز کردن ریسمان .

لغت نامه دهخدا

انقاض . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِقض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). رجوع به نقض شود.


انقاض. [ اِ ] ( ع مص ) زبان بکام چسبیده بانگ برزدن ستور را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بانگ کردن عقاب و چوزه مرغ و بندِ اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بانگ کردن ماکیان و عقاب و اشتربچه و شیشه حجام.( تاج المصادر بیهقی ). بانگ عقاب و گفته اند: بانگ کردن جانور مانند عقاب. ( از اقرب الموارد ). || بر هم زدن انگشتان تا بانگ کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برهم زدن انگشتان را تا بانگ کند. ( از اقرب الموارد ). || سماروغ بیرون آوردن زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سماروغ بیرون آوردن از زمین. ( از اقرب الموارد ) ( از شرح قاموس ). || خواندن گوسپند را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خواندن بز را. ( از اقرب الموارد ). || بانگ برآوردن از علک بخاییدن ، و این عمل مکروه است در شرع. || گران کردن بار پشت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گران بار کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). گران کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گرانبار کردن چیزی یا کسی را تا اینکه شکسته و لاغر شود. ( از اقرب الموارد ). و فی القرآن ، الذی انقض ظهرک ( قرآن 3/94 )؛ ای اثقله حتی جعله نِقْضاً ای معزولاً. ( از اقرب الموارد )؛ آن بار گران که از گرانی پشت ترا سست کرد. ( کشف الاسرار ج 10 ص 533 ). || ( اِ ) آوازشتران خردسال. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

انقاض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نِقض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به نقض شود.

انقاض . [ اِ ] (ع مص ) زبان بکام چسبیده بانگ برزدن ستور را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن عقاب و چوزه ٔ مرغ و بندِ اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ کردن ماکیان و عقاب و اشتربچه و شیشه حجام .(تاج المصادر بیهقی ). بانگ عقاب و گفته اند: بانگ کردن جانور مانند عقاب . (از اقرب الموارد). || بر هم زدن انگشتان تا بانگ کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برهم زدن انگشتان را تا بانگ کند. (از اقرب الموارد). || سماروغ بیرون آوردن زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سماروغ بیرون آوردن از زمین . (از اقرب الموارد) (از شرح قاموس ). || خواندن گوسپند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خواندن بز را. (از اقرب الموارد). || بانگ برآوردن از علک بخاییدن ، و این عمل مکروه است در شرع . || گران کردن بار پشت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گران بار کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). گران کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گرانبار کردن چیزی یا کسی را تا اینکه شکسته و لاغر شود. (از اقرب الموارد). و فی القرآن ، الذی انقض ظهرک (قرآن 3/94)؛ ای اثقله حتی جعله نِقْضاً ای معزولاً. (از اقرب الموارد)؛ آن بار گران که از گرانی پشت ترا سست کرد. (کشف الاسرار ج 10 ص 533). || (اِ) آوازشتران خردسال . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

ساختمان هایی که ویران کرده باشند.


کلمات دیگر: