کلمه جو
صفحه اصلی

انجال

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نجل فرزندان نسلها .
نجیل گذاشتن ستور را یا سبز شدن زمین ٠

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نجل ، فرزندان ، نسل ها.

لغت نامه دهخدا

انجال. [ اِ] ( ع مص ) نجیل گذاشتن ستور را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است. ( از آنندراج ). رها کردن ستور را در نجیل. ( از اقرب الموارد ). || سبز شدن زمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). حکاه بعضهم و ترک الهمزه اعلی. ( منتهی الارب ). رجوع به نَجل ( مص ) شود.

انجال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نجل. ( از اقرب الموارد ). فرزندان. نسلها. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به نجل شود.

انجال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نجل . (از اقرب الموارد). فرزندان . نسلها. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به نجل شود.


انجال . [ اِ] (ع مص ) نجیل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است . (از آنندراج ). رها کردن ستور را در نجیل . (از اقرب الموارد). || سبز شدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حکاه بعضهم و ترک الهمزه اعلی . (منتهی الارب ). رجوع به نَجل (مص ) شود.


پیشنهاد کاربران

انجال به اشغال باقیمانده از چوب بیشتر میگویند


کلمات دیگر: