(مُ غُ ) (اِ. ) جام بزرگ .
(مَ غُ ) (اِ. ) نوعی پول ریزة کوچک .
(مَ غُ ) (اِ. ) نوعی پول ریزة کوچک .
(مُ غُ) (اِ.) جام بزرگ .
(مَ غُ) (اِ.) نوعی پول ریزة کوچک .
منغر. [ م َ غ ُ ] (اِ) نوعی ازپول ریزه ٔ خرد و کوچک باشد. (برهان ). نوعی از پول ریزه ٔ خرد. منغرک . (فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء).
منغر. [ م ُ غ َ ] (ع ص ) گوسپندی که از پستان وی شیر سرخ و یا شیر خون آمیخته به در آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نعت است ازانغار. (منتهی الارب ). رجوع به منغار و انغار شود.
عمید لوبکی (از فرهنگ رشیدی ).
خواجه سلمان (از مجمعالفرس ).