کلمه جو
صفحه اصلی

انگلیون

فرهنگ فارسی

۱ - انجیل ۲ - نام کتابی از مانویان که ظاهرا باید همان [ انجیل حی ] باشد که آنرا از مانی دانند .
۱ - ( اسم ) انجیل : انجیل انگلیون . ۲ - ( اسم ) چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند ازینرو آن قماش را نیز انگلیون گفته اند .

فرهنگ معین

(اَ گِ ) (اِ. ) ۱ - انجیل . ۲ - نوعی پارچة ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند.

لغت نامه دهخدا

انگلیون. [ اَ گ َ ] ( اِ ) جامه هفت رنگ. ( غیاث اللغات ). جامه هفت رنگ. دیبای هفت رنگ. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. ( فرهنگ فارسی معین ):
پشم است و می نمایدت انگلیون
شکر نماید او بتوشبیارش.
ناصرخسرو.
کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه
بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون.
شمس فخری ( از فرهنگ سروری ).
|| در کشف المحجوب گوید که یونانیان هرچیز بسیار خوب و عجیب را انگلیون گویند و در بیمارستان روم چیزی ساخته اند بر مثال رودی عجیب و در هفته دو روز بیماران دارالشفا را به آنجا برند آن رود را نوازند تا بیماران بشنیدن آن قوت گیرند و آنرا انگلیون گویند و ظاهراً ارغنون باشد و آن سازی است بزرگ و معروف. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || بوقلمون را نیز گویند و آن نوعی از چلپاسه است. ( برهان قاطع ). و رجوع به ماده بعد شود.

انگلیون. [ اَ گ َ ] ( اِخ ) نام کتاب نصاری. انجیل عیسی. ( از برهان قاطع ). کتاب ترسایان. ( صحاح الفرس ) :
معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است
او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند.
قطران.
تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان
بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند.
سنایی ( از فرهنگ سروری ).
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان می کرد با ایشان براز
سرانگلیون و زنار و نماز.
مولوی.
|| نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان «انجیل حی » باشد که آن را از مانی دانند. ( فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون.
امیرمعزی ( از انجمن آرا ).
ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب
صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون.
رشید وطواط ( از انجمن آرا ).
بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپرده بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1 ). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود.

انگلیون . [ اَ گ َ ] (اِ) جامه ٔ هفت رنگ . (غیاث اللغات ). جامه ٔ هفت رنگ . دیبای هفت رنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین ):
پشم است و می نمایدت انگلیون
شکر نماید او بتوشبیارش .

ناصرخسرو.


کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه
بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون .

شمس فخری (از فرهنگ سروری ).


|| در کشف المحجوب گوید که یونانیان هرچیز بسیار خوب و عجیب را انگلیون گویند و در بیمارستان روم چیزی ساخته اند بر مثال رودی عجیب و در هفته دو روز بیماران دارالشفا را به آنجا برند آن رود را نوازند تا بیماران بشنیدن آن قوت گیرند و آنرا انگلیون گویند و ظاهراً ارغنون باشد و آن سازی است بزرگ و معروف . (انجمن آرا) (آنندراج ). || بوقلمون را نیز گویند و آن نوعی از چلپاسه است . (برهان قاطع). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.

انگلیون . [ اَ گ َ ] (اِخ ) نام کتاب نصاری . انجیل عیسی . (از برهان قاطع). کتاب ترسایان . (صحاح الفرس ) :
معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است
او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند.

قطران .


تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان
بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند.

سنایی (از فرهنگ سروری ).


صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان می کرد با ایشان براز
سرانگلیون و زنار و نماز.

مولوی .


|| نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان «انجیل حی » باشد که آن را از مانی دانند. (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) :
به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون .

امیرمعزی (از انجمن آرا).


ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب
صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون .

رشید وطواط (از انجمن آرا).


بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپرده ٔ بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود.

فرهنگ عمید

۱. = انجیل: او بیان می کرد با ایشان به راز / سِرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی: ۴۹ ).
۲. [مجاز] دیبای هفت رنگ.
۳. = ارژنگ: به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صُحف انگلیون (امیرمعزی: ۵۵۰ ).

پیشنهاد کاربران

اَنْگَلْیون:
دکتر فروزان فر در مورد "اَنْگَلْیون " می نویسد : ( ( اَنْگَلْیون در اصل یونانی است و ریشه ی آن با انجیل یکی است و به معنی مژده و بشارت بوده است . یکی از کتب مانی را نیز اَنْگَلْیون می گفته اند. ) )
" او بیان می کرد با ایشان براز
سر انگلیون و زنار و نماز"
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 170 )


صد هزاران مرد ترسا سوی او

اندک اندک جمع شد در کوی او

او بیان می کرد با ایشان براز

سر انگلیون و زنار و نماز

مولانا


کلمات دیگر: