امنع
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
مسدود کردن , محروم کردن , سلب کردن , باز داشتن و نهي کردن , منع کردن , مانع شدن , از بروز احساسات جلوگيري کردن , جلوگيري کردن , پيش گيري کردن , بازداشتن , ممانعت کردن , ممنوع کردن , تحريم کردن , نهي
فرهنگ فارسی
منیع تر، استوارتر، بلندپایه تر
( صفت ) منیع تر بلندتر استوارتر.
( صفت ) منیع تر بلندتر استوارتر.
لغت نامه دهخدا
امنع. [ اَ ن َ ] ( ع ص ) با عز و ارجمندی. ( ناظم الاطباء ). || ( ن تف ) منیعتر. بلندتر. استوارتر. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
امنع من ام قرفة .
امنع من انف الاسد.
امنع من صبی .
امنع من عتر.
امنع من عقاب الجو.
امنع من لهاة اللیث .
( از مجمعالامثال میدانی ).
امثال دوم و پنجم و ششم در فرائدالادب ضمیمه المنجد نیز آمده. رجوع به مجمع الامثال و المنجد شود.
- امثال :
امنع من ام قرفة .
امنع من انف الاسد.
امنع من صبی .
امنع من عتر.
امنع من عقاب الجو.
امنع من لهاة اللیث .
( از مجمعالامثال میدانی ).
امثال دوم و پنجم و ششم در فرائدالادب ضمیمه المنجد نیز آمده. رجوع به مجمع الامثال و المنجد شود.
فرهنگ عمید
۱. استوارتر.
۲. بلندپایه تر.
۲. بلندپایه تر.
کلمات دیگر: