ضعیف را که قوت مقاومت و زخم پنجه ملاطمت نباشد خود را در شعار دیانت و کم آزاری ... بر دیده ظاهر بینان جلوه دهد .
ملاطمت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ملاطمت. [ م ُطَ / طِ م َ ] ( از ع ، مص ) ملاطمة : ضعیف را که قوت مقاومت و زخم پنجه ملاطمت نباشد خود را در شعار دیانت و کم آزاری... بردیده ظاهربینان جلوه دهد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 26 ). و رجوع به ملاطمة شود.
ملاطمة. [ م ُ طَ م َ ] ( ع مص ) با کسی طپنچه زدن. لِطام. ( المصادر زوزنی ). طپانچه زدن یکدیگر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تپانچه زدن و سیلی زدن. لِطام. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملاطمة. [ م ُ طَ م َ ] ( ع مص ) با کسی طپنچه زدن. لِطام. ( المصادر زوزنی ). طپانچه زدن یکدیگر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تپانچه زدن و سیلی زدن. لِطام. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملاطمت . [ م ُطَ / طِ م َ ] (از ع ، مص ) ملاطمة : ضعیف را که قوت مقاومت و زخم پنجه ٔ ملاطمت نباشد خود را در شعار دیانت و کم آزاری ... بردیده ٔ ظاهربینان جلوه دهد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 26). و رجوع به ملاطمة شود.
فرهنگ عمید
به یکدیگر سیلی زدن، به هم تپانچه زدن.
کلمات دیگر: