کلمه جو
صفحه اصلی

مگس خوار

فارسی به انگلیسی

feeding on flies

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه مگس خورد ۲ - مگس گیر ۳ - پرنده ایست کوچک از راسته سبکبالان و از دسته دندانی نوکان که در آمریکای مرکزی میزید . در بالای سراین پرنده دسته ای از پره ها بشکل تاجی باد بزنی شکل قرار دارد . رنگ پرهای آن تند و متفاوت است تاج ورک ( تاجورک ) مگس خوره مرغ انجیر خوار مرغ انجیر مرغ مگس خوار .

لغت نامه دهخدا

مگس خوار. [ م َ گ َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) مگس خورنده. مگس خور. که غذایش ردی و بی ارزش و پست است :
همه بازان این جهان پیرند
یا مگس خواریا ملخ گیرند.
سنائی.
|| مرغی که مگس خورد. مرغی که غذایش مگس است :
بچه بازی برو بر ساعد شاهان نشین
بر مگس خواران قولنجی رها کن آشیان.
خاقانی.
|| ( اِ مرکب ) مرغ مگس. رجوع به همین کلمه شود.

فرهنگ عمید

پرنده ای کوچک از راستۀ سبک بالان که بالای سرش دسته ای از پر به شکل تاج قرار دارد، تاجورک.


کلمات دیگر: