کلمه جو
صفحه اصلی

ملک رانی

فارسی به انگلیسی

sovereignty, sway

فرهنگ فارسی

سلطنت پادشاهی : [ از آن بهرهور تر در آفاق کیست که در ملک رانی به انصاف زیست ? ] ( بوستان . کلیات . فروغی چا . ص ۲۲۷ )

لغت نامه دهخدا

ملک رانی. [ م ُ ] ( حامص مرکب ) ریاست و حکومت مطلقه. ( ناظم الاطباء ). فرمانروایی و پادشاهی :
از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملک رانی به انصاف زیست.
سعدی ( بوستان ).
و رجوع به ملک ران و ملک راندن شود.

فرهنگ عمید

سلطنت، پادشاهی.


کلمات دیگر: